اراک; کلانشهر من

اراک; کلانشهر من

به امید شهری آباد و پاک برای تمام اراکی ها
اراک; کلانشهر من

اراک; کلانشهر من

به امید شهری آباد و پاک برای تمام اراکی ها

گزارش تکان دهنده وقایع استان از وضعیت یک خانواده مستمند در اراک

وقایع استان - گروه اجتماعی - حمید میرنژاد:اطلاع از وضعیت نابسامان زندگی عده ای در گوشه و کنار شهر شاید در نگاه اول تلخ به نظر بیاید، اما به خودی خود می تواند تلنگری بسیار به جا باشد برای ما و افرادی که بسیاری از دردهای دیگران را فراموش کرده ایم.
گفتن و شنیدن از یک خانواده مستحق و البته آبرودار و شکوائیه های دردناک اعضای آن خود بهانه ای است تا بدون مقدمه به این گزارش بپزدازیم.

از میان هزاران خانه این شهر، خانه ای در منطقه فوتبال توجه ما را به خود جلب کرد که قصه ساکنان آن قصه ای غریب برای مردمان این شهر به حساب می آید. خانه ای در یکی از کوچه های تنگ و باریک منطقه فوتبال با اعضایی که هر کدام خود دریایی از مشکلات هستند.این خانواده آنقدر مشکلات مختلف در اطراف خود می بیند که شاید نتوان بصورت کلی مشکلات آن را بیان کرد و لازم است روی هر یک از اعضای خانواده زوم کنیم و گرفتاری های هر یک را جدا جدا بیان کنیم.

پدربزرگ خانواده

پدربزرگ این خانواده، مادرزاد ناشنوا و از ناحیه یک چشم نیز نابینا بوده است. با این حال وی تا همین سالیان اخیر با هر دردسری که بود معیشت خانواده خود را اگرچه بسیار اندک، تامین می کرد. اما اتفاقی که این پیر مرد را برای همیشه خانه نشین کرد، از دست دادن بینایی چشم دیگرش در پی حادثه ای مبهم بود.
شواهد نشان می دهد او در حین جمع آوری نان خشک و پلاستیک از خیابان ها و کوچه ها که کار روزانه وی محسوب می شده توسط یکی از ساکنین محله که هویت وی نیز مشخص است مورد آزار و اذیت قرار گرفته و به این وضعیت دچار می شود. با این وجود شکایت این خانواده همچنان و با گذشت حدود 3 سال بلاتکلیف مانده است. او پس از این واقعه دچار افسردگی شد و اکنون تحت نظر بهزیستی می باشد. بنا به اظهارات اعضای خانواده سهم وی از پوشش بهزیستی تنها ماهیانه مبلغ 30 هزار تومان و قرص هایی برای التیام افسردگی می باشد.

  

مادربزرگ خانواده

او پیرزنی است که متاسفانه به دلیل عارضه سکته نیمی از بدنش فلج شده است و توان کار کردن ندارد. وی به سختی صحبت می کند


دختر خانواده

او جوانی 29 ساله و محجوب است که وظیفه نگهداری از اعضای خانواده را بر عهده دارد. وی در گفتگویی مفصل با خبرنگار ما پرده از مشکلات و کمبودهای خود برداشت. او متأهل و دارای سه فرزند است. یک پسر 6 ساله و یک دختر 3 ساله و همچنین یک دختر یک و نیم ساله. همسر وی فردی معتاد بوده و عدم سلامت اخلاقی وی در دادگاه نیز ثابت شده است. اتفاقات اسفناک زندگی مشترک آنها و رفتارهای غیر انسانی یک به اصطلاح مرد، هر انسان متعهدی را به فکر فرو می برد. اعتیاد این مرد به کراک و شیشه، روابط نامشروع، دزدی و کیف قاپی، همه و همه دلایلی است که عقل سلیم را مجاب به توافق برای طلاق این زوج می نماید.


مصاحبه وقایع استان با این زن رنجیده البته با حذف بخش هایی که قابل انتشار نیست در ذیل می آید:

«پدر من با مادر ایشان همسایه بود. من هیچ شناختی از این آقا نداشتم و چون کسی را نداشتم که از من حمایت کند و یا کسی نبود که راجع به ایشان تحقیق کند، بدون شناخت به عقد ایشان درآمدم. البته در آن برهه مشکلات پدرم و وضعیت نامناسب اقتصادی دلیل این تصمیم من بود. در دوران عقد متوجه روابط نامشروع همسرم شدم و حتی این موضوع را همسایگان نیز به بنده اطلاع دادند. اما هر بار که این موضوع را از وی جویا شدم آن را انکار کرده و برخورد بدی با من می کرد. پس از این ماجرا من در خانه زندانی شدم و نه حق بیرون رفتن از خانه را داشتم و نه حتی می توانستم تلفنی با اقوام و آشنایان صحبت کنم. ابتدا امیدوار بودم مسائل حل شود و حتی از ترس اینکه مرا به خانه پدرم ببرد و مشکلاتی پیش روی آنها قرار گیرد کوتاه می آمدم.


پس از مدتی هم که وی را تهدید به شکایت کردم به روی من چاقو کشید و مرا تهدید کرد. با این حال مشکلات ما پس از ازدواج نیز ادامه یافت و حتی یکبار این آقا در دوران بارداری ام مرا جلوی مأموران پاسگاه فوتبال مورد ضرب و شتم قرار داد. در تمام این مدت همسرم در خانه بود و اگرچه هنگام خواستگاری گفت کار من تاسیسات است اما هیچگاه سرکار نرفت و از سهم من و بچه ها می زد و خرج مواد می کرد.


شوهرم همچنین از 4 سال پیش به شیشه اعتیاد پیدا کرد و متاسفانه یکبار نیز مواد به خورد پسر 6 ساله من داده بود که حال فرزندم یک هفته بسیار بد بود و پس از کلی نذر و نیاز وضعیتش بهبود یافت.من نگران آینده بچه ها بودم و هستم چرا که شوهرم جلوی من و بچه ها اقدام به مصرف مواد می کرد و این موضوع قطعا آینده فرزندان مرا تباه خواهد کرد.

شوهرم دو سال از بچه ها خبری نداشت و پس از شکایت من مبنی بر درخواست نفقه وی درخواست حضانت کرد و پس از اینکه رأی به نفع من اعلام شد شوهرم به بهانه خرید لباس پسرم را از خانه بیرون برد و اکنون با گذشت یک هفته از پسرم بی خبر هستم».


وی در پاسخ به سوالی مبنی بر درخواست خود از مسئولین گفت: «از مسئولین می خواهم مرا حمایت کنند و شرایط مرا درک کنند».وی با صدای بغض آلود ادامه داد: «می خواهم بچه ها را به این مرد ندهند ایشان صلاحیت نگهداری فرزندان مرا ندارد و مشخص نیست چه بر سر انها بیاید».


بچه های خانواده

قسمت دردناک این ماجرا وضعیت فعلی فرزندان این خانواده و آینده مبهم آنهاست.

مانی، منا، ملینا سه بچه دوست داشتنی هستند که متاسفانه با وجود سن کم با مشکلات جسمی و روحی دست و پنجه نرم می کنند. هر سه بچه بی گناه متاسفانه دچار سوء تغذیه بوده و به دلیل زندگی در محیط غیربهداشتی و ناسالم یکی از فرزندان دچار عفونت یکی دچار بیماری انگل و تشنج شده است. بخشی از هزینه داروهای این کودکان مظلوم اکنون به دست خیرین تامین می شود که البته امید می رود با حمایت های مادی و معنوی همشهریان عزیز و مسئولین محترم بخشی از مشکلات آنها حل شود.


سرویس اجتماعی هفته نامه وقایع استان از همه خیرین و مردم نوع دوست شهر دعوت می کند جهت کمک و مساعدت با این خانواده با شماره 32217071 «دفترهفته نامه وقایع استان» تماس حاصل فرمایند.

نظرات 1 + ارسال نظر
سعید شنبه 27 مهر‌ماه سال 1392 ساعت 04:43

لطفا آدرس محل سکونت این خانواده رو برام ایمیل کنید تا کمکشون کنیم.

به سایت نشریه وقایع استان مرکزی مراجعه کنید لطفا.

امکان ثبت نظر جدید برای این مطلب وجود ندارد.